۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

پس از ربع قرن، تاریخ قضاوت می‌کند

تاریخ، معدن حقایق فراموش‌شده است. انسان‌ها تغییر می‌کنند، رفتارها هم تغییر می‌کند، تاریخ اما قضاوت خواهد کرد و خوب و بد را پیش چشم همگان نمایان خواهد ساخت.
آنچه در زیر می‌خوانید، نگاهی به یک روایت کوتاه اما زنده تاریخی است که زمان آن به ربع قرن قبل برمی‌گردد، اما موضوع آن همچنان در جامعه ایران موضوعیت دارد. مطلبی که در اختیار مخاطبان محترم کلمه قرار می‌گیرد، بخشی از خاطرات یک مدیر ارشد معاونت سیاسی وزارت کشور در سال ۶۵ است.
در این خاطرات از دیدار مسئولان سیاسی وقت وزارت کشور با آقایان خامنه‌ای، میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی مطالبی نقل شده که بسیار آموزنده و جالب توجه است. قضاوت اینکه این سه تن همچنان در گفتار و رفتار در مسیر پیشین خود قرار دارند و به باورهای گذشته خود در احترام به حقوق مردم و بهره‌گیری از ظرفیت همه گروه‌های سیاسی همچنان وفادار هستند یا خیر، بر عهده خوانندگان است.
«اگر مردم نباشند؛ انقلاب هم نیست.»
چند روز پیش که برحسب اتفاق نگاهی به اوراق و مدارک قدیمی خود انداختم، چشمم به برگه‌هایی افتاد که بخشی از خاطرات دوران خدمت در وزارت کشور را شامل می‌شد.
بخشی از این خاطرات مربوط به سمیناری بود که معاونان سیاسی استانداری‌های سراسر کشور در آن شرکت داشتند و من به واسطه اشتغال در اداره کل سیاسی وزارت کشور در آن سمینار حضور داشتم و گوشه‌ای از آنچه را که در این سمینار مطرح شد، به رشته تحریر درآوردم.
این سمینار در دوازدهم یا سیزدهم مهرماه ۱۳۶۵ برگزار شد و یکی از مهم‌ترین محورهای آن بررسی شرایط سیاسی کشور و نحوه فعالیت معاونین سیاسی استانداری‌ها بود.
شاید کمتر کسی به خاطر بیاورد و یا باور کند که آن روزها با وجود جنگ، درباره ضرورت فعالیت سیاسی و چگونگی گسترش آن سخن به میان می‌آمده است.
القصه؛ می‌خواهم گوشه‌ای از دفتر یادداشت‌های آن روزها را ورق بزنم تا نسل امروز و دوستان و همکاران دیروز به خاطر بیاورند که مسئولان چگونه به امور می‌نگریستند و خود مقایسه‌ای داشته باشند میان سخنان سه مسئول بلندپایه کشور در آن روزها یعنی آقایان خامنه‌ای، موسوی و هاشمی رفسنجانی.
«مردم سیاست را درک می‌کنند»
بعد از سمینار به دیدار آقای خامنه‌ای رئیس جمهور رفتیم. آقای خامنه‌ای گفت:
«امروز جامعه ما یک جامعه سیاسی است و این سیاسی بودن به یک صنف یا قشر خاص اختصاص ندارد. قبلاً حتی علما و تحصیلکرده‌ها هم چیزی از سیاست نمی‌دانستند. مانند سایر کشورها که مردم چیزی از سیاست نمی‌دانند، اما مردم ما سیاست را به خوبی درک می‌کنند. البته با وجود سیاسی بودن مردم، ما آموزش سیاسی منظم نداریم. ما به دنبال عمق بخشیدن به بینش سیاسی مردم نبوده‌ایم، به علت توجه به مسائل اقتصادی و معیشتی مردم از این مسئله غافل شدیم. شما باید این خلأ را پر کنید. برای اینکه مردم در صحنه بمانند و قدرت تحلیل پیدا کنند و انحراف‌ها را بشناسند، بایستی که تلاش کنید و سواد سیاسی مردم را بالا ببرید.»
ایشان در ادامه گفت:
«جامعه ما به دلیل سیاسی بودن آسیب‌پذیر هم هست. باید مراقب بود که وجود دو جریان سیاسی که الآن مطرح است به یک برخورد خشن منتهی نشود. چون از راه اختلافات سیاسی ناهنجاری‌های سیاسی ایجاد می‌شود که برای آینده انقلاب و نظام بسیار خطرناک است. شما معاونین سیاسی باید جلوی این برخوردها را بگیرید. شعار ما باید محکوم کردن اختلاف میان نیروهای نظام باشد، نباید انسجام سیاسی آسیب ببیند….»
«سیاست شاخه‌ای از فرهنگ است»
بعد از این ملاقات، دیداری هم با آقای مهندس موسوی نخست وزیر داشتیم. آقای موسوی در این ملاقات گفت:
«سیاست شاخه‌ای از فرهنگ است و در حقیقت از فرهنگ متولد می‌شود و در جامعه‌ی ما، امام از فرهنگ و مقوله‌های فرهنگی بیشترین استفاده را بردند و جامعه‌ی متفرق و از هم گسسته‌ی ایران را از طریق تلاش فرهنگی به هم پیوند زدند. لذا شما معاونین سیاسی باید غرق در فرهنگ مردم استان خود باشید. در یک استان اقوام و گروه‌های مختلفی هستند که باید آنها را خوب بشناسید. کم‌توجهی به این امر موجب خسارت و آسیب جدی به حوزه‌ی سیاسی و حتی شکست خواهد بود. هیچ تصمیم سیاسی و مدیریتی در استان نمی‌توان اتخاذ کرد، مگر اینکه به شرایط فرهنگی آن استان توجه داشت. نمی‌توان در مرکز نشست و بدون نظر استان‌ها برنامه‌ریزی کرد. باید با مطالعه دقیق پیرامون شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هر منطقه به برنامه‌ریزی پرداخت.»
آقای موسوی ادامه داد:
«ریشه‌ی اقتدار نظام، مردم هستند. اگر مردم نباشند، انقلاب و نظام وجود ندارد. یک زمانی به ما انتقاد می‌کردند که چرا شعار حمایت از مستضعفین و محرومین و کارگران را مطرح می‌کنیم؛ ما می‌گفتیم: همین مردم بودند که در صحنه حضور داشتند. اگر آنها نبودند، کارخانه‌ها با اعتصاب تعطیل می‌شد. همین‌ها بودند که با ایمان و تعهد خود چرخ کارخانه‌ها را به حرکت درآوردند. اگر خودخواهی‌هایی را که پست و مقام به ما می‌دهد، کنار بگذاریم، متوجه می‌شویم که مردم عامل اصلی اقتدار ما هستند. اگر تردیدی در این زمینه داشته باشیم، نمی‌توانیم بر مشکلات پیروز شویم.»
«دفاع از کسانی که صدایشان به جایی نمی‌رسد»
آقای موسوی در ادامه گفت:
«مسئله دفاع از مظلوم جزء اولویت‌های کاری ما است. نظامی که نسبت به ظلم بی‌تفاوت است، قطعاً اسلامی نیست. معاون سیاسی استاندار اگر مخالف ظلم نباشد، شایسته‌ی آن سمت نیست. باید چهره‌ی ظلم‌ستیزی داشته باشد، همان‌گونه که این چهره در امام هست.»
نخست‌وزیر خاطرنشان کرد:
«سیاست‌های ما باید به سمتی باشد که تعداد بیشتری از مردم را شامل شود. همه‌ی ما باید متوجه کسانی باشیم که صدایشان به جایی نمی‌رسد. ما اگر به خدا و مکتب ایمان داریم و پیرو خط امام هستیم، باید عموم مردم را در نظر داشته باشیم. حکومت باید صبر و تحمل داشته باشد. باید با سعه‌ی صدر با مردم و مشکلات برخورد کند. دید وسیع داشته باشد. ما با تمام مردم طرفیم. ملت که تنها یک گروه خاص نیست. تلاش کنید نابسامانی‌ها به صورت ریشه‌ای شناخته شود. یک معاون سیاسی باید پدیده‌های نامرئی را بشناسد و اینها جز با داشتن مطالعه‌ی عمیق و رابطه‌ی نزدیک با متن جامعه امکان‌پذیر نیست. وارد اختلافات سیاسی موجود در استان‌ها نشوید و از موضع بالا تلاش کنید همه‌ی گروه‌ها و جریانات را در اداره‌ی امور و حل مشکلات به کار بگیرید.»
آقای موسوی در پایان به ضرورت ارتباط صمیمی و نزدیک با روحانیت نیز اشاره کرد و گفت:
«ارتباط نزدیک با روحانیت به حل مشکلات کمک می‌کند، روحانیت از توان بسیار بالایی در بسیج مردم برخوردار است.»
«هر کس را کنار بگذاریم، ضرر کرده‌ایم.»
سپس به دیدار آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی رفتیم. ایشان هم طی سخنانی گفت:
«کار شما خیلی مهم است. امروز وحدت نیروها به خاطر جنگ اهمیت زیادی دارد. ما باید با دوستی و رفاقت کارها را دنبال کنیم، تا این انقلاب به حرکت خود ادامه دهد. شما معاونین سیاسی تلاش کنید برخوردها و اختلافات سیاسی تا آنجا که ممکن است کمتر شود. شما نباید تابع یک جریان سیاسی خاص باشید و بقیه با شما مخالفت کنند. امروز هر کس را کنار بگذاریم، ضرر کرده‌ایم. این به نفع ما نیست که اگر یک جریان پیروز شد، جریان دیگر را کنار بزند. ما باید یاد بگیریم که سلیقه‌های مختلف را تحمل کنیم. اسلام و اخلاق هم همین را توصیه می‌کند. ما قبل از انقلاب و در دوران مبارزه و زندان با بسیاری از افراد در کنار هم علیه حکومت شاه مبارزه کردیم. این مایه‌ی تأسف است که بعد از پیروزی نمی‌توانیم با هم کار کنیم.»
آقای هاشمی ادامه داد:
«ما باید توقعاتمان را مهار کنیم. اگر قرار باشد هر چیزی که من می‌خواهم در مجلس تصویب شود که دیگر مجلس نیست. همکاری‌ یعنی اینکه همدیگر را تحمل کنیم و به خاطر مصالح بزرگتر گاهی از نظر خود کوتاه بیاییم. امام هم همین نظر را دارند. دشمنان ما برای اختلاف و تفرقه بیشترین تلاش را می‌کنند، اما ما نباید به این سمت برویم و تا آنجا که می‌شود باید تنش‌ها را مهار کرد. لذا وزارت کشور و استانداری‌ها می‌توانند برای جمع کردن سلیقه‌های مختلف تلاش کنند که ان‌شاء‌الله مردم هم حمایت خواهند کرد.»
حال سخنان هر سه مقام مسئول در آن روزها را مقایسه کنید و شرایط امروز آنها و مواضع اخیرشان را نیز بسنجید و ببینید کدام یک بر همان اعتقاد و در همان راه باقی مانده است.
به راستی، آیا وزارت کشور امروز با آنچه مسئولین ۲۵ سال قبل انتظار داشته‌اند، قرابتی دارد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر